روستای مهترکلاته ، شهرستان کردکوی

حصیربافی، چیق بافی، کوب بافی، نرمه جاروبافی

7سال سابقه فعالیت

ارسال محصولات به سراسر کشور

صنم صادقپور

صنم صادقپور را بار اول در روستای پدری اش ملاقات کردیم. در مهترکلاته از توابع شهرستان کردکوی. او هنوز هم در همان روستا ساکن است و کار می کند و حالا یک کارگاه بزرگ دارد که هم هنرش را به علاقمندان در آنجا آموزش می دهد و هم محصولاتش را می فروشد. بار دوم او را در مغازه کوچکی که در زیرزمین یک پاساژ در شهر گرگان قرار دارد ملاقات کردیم. جایی که تمام مغازه ها در آنجا خالی و بسته بودند و فقط یک مغازه بود که نه تنها باز بود بلکه پر از نور و رنگ بود. خانم صادقپور چندین سال است که این مغازه را در شهر گرگان اجاره کرده تا هم هنرجویان گرگانی را در اینجا ملاقات کند و هم محلی برای فروش دست سازه هایش در شهر گرگان داشته باشد. وقتی به مغازه اش رسیدیم از دیدن سبدها و کیف ها و سایر وسایل حصیری رنگارنگ که با سلیقه توی قفسه ها چیده شده بود، به وجد آمدیم.

sanam

یکی بود، یکی نبود

داستان خانم صادقپور با این معرفی قشنگ شروع شد.
صادقپور هستم. کارشناس ارشد تاریخ ایران. احیاکننده و تولیدکننده و مربی هنرهای منسوخ شده حصیربافی، کوب بافی، نی بافی، چیق بافی و نرمه جاروبافی
به نظر من هرکلمه از این معرفی یک دنیا حرف داشت. اینکه خانم صادقپور فوق لیسانس تاریخ داشت. جای سوال داشت که رشته ی تاریخ در دانشگاه کجا و این مغازه حصیربافی کجا؟
ما بیصبرانه منتظر بودیم تا از تک تک این معرفی چیزهای بیشتری بدانیم. این سوالات در کسری از ثانیه بعد از معرفی ایشان در ذهن من ایجاد شد و برای رسیدن به جواب هیجان و عجله داشتم. احیاکننده یعنی چی؟ مربی یعنی چه کار انجام میده؟ چرا این هنرها منسوخ شدن؟ مگه چه اتفاقی افتاده؟ کوب بافی چی هست و اصلا کوب یعنی چی؟ نی بافی چه جالب !! چیق بافی چیه و نرمه جارو بافی ام مگه داریم؟
بقیه صحبتهای خانم صادقپور انگار تکمیل کننده همین معرفی بودند.

sanam

تغییر مسیر خانم صادقپور از تاریخ به حصیربافی، از سال ۹۳ و درست پس از اتمام دوران ارشدش استارت می خورد. خانم صادقپور هم مثل خیلی از هم نسلان ما که در دانشگاه رشته ای را خواندیم و بعد متوجه شدیم علاقه و استعدادمان در جای دیگری است، علاقه خود را در کارهای دستی و هنری پیدا می کند. او یک روز که به پشت بام منزلشان می رود یک کوب را می بیند که در آنجا بی استفاده افتاده است. آن را برمی دارد و از پدرش تقاضا می کند تا نحوه بافت کوب را به او آموزش دهد.
کوب نوعی فرش و زیراندازهای حصیری است که قدیم ها در خانه های کاهگلی استفاده می شد. کوب ها بخصوص در مناطق شمالی بخاطر نم و رطوبت زمین کاربرد بیشتری داشت.
اولین جرقه های این میل و علاقه درونی در دوران نوجوانی اتفاق می افتد که به قول خودش با هر چیزی که توی روستا پیدا می کرده، سعی می کند کاردستی هایی بسازد. او می گوید با میوه های درختان کاج و بلوط و حتی با تنه های درختان محصولاتی مثل موش و سایر حیوانات را می ساختم. ذوق به هنر و توانمندی در زمینه های هنری از دوران مدرسه به قدری در ایشان وجود داشت که سوزن دوزی و عروسک سازی را هم از مادرش یاد می گیرد.
وقتی از سمت سازمان میراث فرهنگی برای شناسایی هنرمندان روستایی به روستای مهترکلاته می آیند، کارشناس صنایع دستی متوجه استعداد ایشان می شود و صنم را تشویق می کند تا در صنایع دستی مشغول به کار شود.
صنم می گوید در استان ما از حصیر صرفا به عنوان زنبیل و کلاه و آن هم فقط توسط کشاورزان و برای مصارف کشاورزی استفاده می شد. اینطور که صنم می گوید هنر حصیربافی در گلستان رو به نابودی و فراموشی بود و هنوز هم کمتر کسی می داند که این هنر از دیرباز در این منطقه از گلستان وجود داشته و همه آن را منحصر به گیلان و مازندران می دانند.
شاید ندانید که آن چیزی که ما همیشه به عنوان حصیر می شناسیم چیزی است که ماده اولیه آن از گیاهی به اسم گالی به دست می آید. گالی یک نوع گیاه تیز و برنده است که به شکل خودرو در کنار زمین های شالی و مردابها می روید. فصل برداشت آن در فصل های بهار و تابستان است. از آنجایی که محل رویش گیاه گالی در زمینهای شالی می باشد، هنر حصیربافی در شمال کشور رواج داشته و همیشه در سفر به شمال مغازه هایی را می بینیم که سبدها و سازه های حصیری از در و ودیوار آنها آویزان شده اند. چیدن این گالی ها کاری سخت است ولی صنم حالا بعد از چندین سال خودش چکمه می پوشد و به داخل زمینهای شالی می رود تا گالی بچیند. صنم برای چیدن گالی خوبی که سبدهای خوبی از آن دربیاید حتی به کارگران هم اعتماد ندارد.

hasirbafi

صنم قصه ی ما با ذوق یادگیری این هنرهای زیبایی که در بچگی بیشتر می دید و حالا در بزرگسالی اش با از دنیا رفتن استادانی که این هنرها را بلد بودند می رفت که به فراموشی سپرده شود، به حاج محمد می رسد. حاج محمد پیرمرد هنرمندی از اهالی مهترکلاته بود که در همان سال ۹۴ ، حدود ۱۰۱ سال سن داشت. حاج محمد فرزندی نداشت و همیشه آرزو داشت بتواند هنرش را به کسی یاد بدهد تا با مرگ او این هنر جاودان بماند. اما متاسفانه جوان های روستا دیگر ارزشی برای این هنرها قائل نبودند و به دنبال امورات دیگر می رفتند. طوری این هنرها مورد بی مهری قرار گرفته بود که اگر دست روزگار صنم را به حاج محمد وصل نمی کرد، شاید الان دیگر اثری از هنر زیبای حصیربافی در استان گلستان به جا نمی ماند و به طور کلی در این استان منسوخ می شد.

تا جایی این هنر در روستا به دست فراموشی رفته بود که وقتی صنم در سالهای ۹۳ تا ۹۴ برای آموزش هر روز پیش حاج محمد می رود، از طرف زنان روستا مورد تمسخر قرار می گیرد که چرا با وجود داشتن مدرک فوق لیسانس آمده دنبال این کار پیش پا افتاده ای که به اصطلاح نان ندارد. اما بعد از اینکه صنم کوب بافی و حصیربافی را یاد می گیرد و در چند نمایشگاه شرکت می کند، از سوی سازمان میراث فرهنگی و دهیاری روستا به عنوان کسی که توانسته حصیربافی را در استان گلستان دوباره احیا کند به شدت مورد تشویق و حمایت قرار می گیرد.
صنم این کار را صرفا به خاطر علاقه اش شروع می کند اما بعد متوجه می شود که توانسته هنر حصیربافی را بعد از حدود هفتاد سال در استان گلستان، زنده کند و دوباره دست سازهای حصیری از منطقه گلستان را به بازار عرضه کند. بعدها صنم کوب بافی را از پدر و کناره بافی را از شخصی به نام حاج زکریا و پسرش حاج رسول یاد می گیرد و بعد هم چیق بافی را از پیرمردی به نام آقای صیادی در روستاهای کلاله یاد می گیرد. بعد از آن هم نرمه جاروبافی را یاد می گیرد تا خودش گنجینه ای از تمام هنرهای گلستانی باشد که می رفت تا منسوخ و فراموش شود.
صنم برای یادگیری این هنرها به هرجایی که فکر می کند اثری از آنها باقیست می رود و هنرها را از کسانی یاد می گیرد که همگی به قول خودش آفتاب لب بام بودند و امروزه بعد از گذشت ۶ سال اکثر آنها از جمله پدر خودش دیگر در قید حیات نیستند.
صنم تا جایی پیش می رود که در نمایشگاهی در شهر لاهیجان با اساتیدی از چین و کره آشنا می شود و در کنار آنها باز هم آموزش می بیند تا موفق می شود که مدرک بین المللی مربی حصیربافی را از شورای جهانی صنایع دستی دریافت کند. صنم بعد از دریافت این مدرک، کارت مهارتش را هم از استان گیلان می گیرد و به این ترتیب اولین مربی حصیربافی در استان گلستان می شود و تا به امروز توانسته به بیشتر از پانصد نفر هنرش را آموزش دهد. با پشتکار و پیگیری صنم بود که امروزه صنعت حصیربافی گلستان به ثبت ملی رسیده است و به عنوان یک هنر ارزشمند نسل به ن منتقل می شود و زنده مانده است.

sanam

صنم کار حصیربافی اش را تا جایی گسترش می دهد که صنعت مبلمان را وارد کار حصیربافی می کند و قصد دارد تا مبلمان حصیری تولید کند. او می گوید امروزه حصیربافی دیگر یک فعالیت کم ارزش که در قدیم روستاییان صرفا برای رفع احتیاجات خود آن را به کار می بردند نیست و به یک کالای شیک در منازل تبدیل شده است. طوریکه اینجا محصولات حصیری یکی از آیتم های مهم در جهیزیه هر دختری شده اند.
صنم الان ۳۳ سال سن دارد و روزی که این کار را شروع کرده تنها ۲۷ سال سن داشته است. صنم کارش را از یک انباری کوچک در خانه پدری شروع می کند که هم پر از گردوخاک بود و هم موش داشت. یک روز صنم با پدرش این انباری را تمیز می کنند و این مکان کوچک می شود اولین کارگاهی که صنم در آن حصیر و کوب و جارو می بافد. این فضای ۲۰ متری الان به ۲۵۰ متر توسعه پیدا کرده و بدون شک افتخاری برای سنت و فرهنگ روستایی استان گلستان به شمار می رود. صنم می گوید باید فرهنگسازی بشود تا کشاورز بداند که این گیاه گالی که در کنار شالی ها می روید یک گیاه هرز و مزاحم نیست و توجیه اقتصادی دارد. همین گیاه به ظاهر بی ارزش می تواند جزو منابع چرخه اقتصادی در کشور باشد و نباید آتش زده شده یا هدف چرای گوسفندان باشد یا توسط کشاورزان از بین برود.
صنم راز موفقیت خودش را در خودباوری می داند. روزی که او کار را شروع می کند با مخالفت عده زیادی از اهالی روستا روبرو می شود اما با سماجت ذاتی و پشتکار خود پا در مسیری می گذارد که به زعم خیلی ها نابود شده و از مد افتاده بود. اما صنم با ایمان به توانایی خود، نه تنها کسب و کاری برای خود می سازد بلکه ردپای باارزشی در فرهنگ و سنت استان از خود برجای می گذارد که هیچوقت از بین نخواهد رفت. او احیاکننده هنرهای حصیربافی و کوب بافی و جاروبافی و چیق بافی در استان گلستان است و برای همیشه نامش را در صنایع دستی استان جاودان کرده است. کشورهای چین کره و کشورهای آفریقایی از طریق این هنر تجارت بزرگی را ساخته اند که بخش بزرگی از درآمد اقتصادی را در کشورشان تامین می کند. صنم امیدوار است تا این هنر جریان داشته و زنده بماند تا روزی که ایران هم بتواند در این زمینه با کشورهای دیگر رقابت کند.

 

 

پروژه های مرتبط